آنیتا جانآنیتا جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

♥♥خاطرات من و دختر نازم♥♥

نی نی بیا بازی! قسمت سوم

بعد از مدتها امروز دوباره از بازی های کودکانه می نویسم.اون هم واسه اینکه تا بازی نباشه حوصله دخملم سر می ره و حتی با یه بازی خیلی ساده که دنبالش بدوم و بهش بگم الان می گیرمت کلی سرگرم می شه و می خنده و شاد می شه پس تا بازی هست زندگی باید کرد ... این بازی ها مناسب بچه های زیر 2 سال است. توجه داشته باشید که تولد تا دو سالگی دوره حسی حرکتی است. مغز کودک بر اساس تجربیات و حواس پنج گانه اش برنامه ریزی می شود. این دوره ، دوره "تحریک" است. باید سلولهای مغز کودک مدام توسط محرکهایی تحریک شوند. اولین گروه بازیها بازیهای "دست ورزی" هستند. دست ورزی برای تحریک لامسه. کودک باید با هر آنچه در فضا ست ارتباط پوستی داشته باشد. لمس کند. از مایعات شروع می...
27 آبان 1392

آنیتا در 20ماهگی

طوطی کوچولوی خونمون,تقریبا هرچی بشنوه تکرار می کنه و بعدش می گه: ا,خیلی وقتها موبایل اسباب بازیش رو می یاره و شروع میکنه به مکالمه و گاهی میگه :ا,نوچ نوچ نوچ.... چــــــــــــرا؟خیلی باحاله دقیقا مثل کسی که دارن براش ماجرایی رو تعریف می کنن ازش فیلم گرفتیم خیلی جالبه.   حمام کردن:   بالاخره با ترفند  آب بازی مفصل قبل از حمام ,مامانی تونست آنیتا رو عاشق حمام کنه! به طوری که اگه درب حمام باز باشه و حواسمون به آنیتا نباشه ,روفرشی هاشو پوشیده و  ناغافل می ره اونجا و خودش هم صدام می زنه:مامان اینجا!!! این هم ذوق آنیتا خانم به محض ورود به حمام:  از اجسام مختلف در آب بازی استفاده م یکنیم تا ببینه...
21 آبان 1392

Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ آنیــــــــــــــــتا Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

آنیتای عزیزم,از روز شنبه(4آبان)یادگرفته اسمشو بگه. نزدیک ظهر بود که می رفت پشت در قایم می شد و گفت:آنیــــــــــتا  و من: منظورش این بود که مثل بازی قایم موشک که روزی صد بار بازی می کنیم و من می گم:آنیتا,آنیتاو.......کجایی؟ حالا اونم قایم می شد و می گفت:آنیتا. خیلی خوشگل اداش می کنه و خدا می دونه روزی چند بار ازش می پرسیم اسمت چیه؟و اونم با خوشحالی می گه:آنیـــــتا. خیلی خیلی هم به بیرون رفتن علاقه مند شده و تازگی ها کشف کرده یه حیات کوچولو هم داره(تراس خونمون!)و می ره اونجا صندلی هم می بره بازی می کنه یا خوراکی می بره می خوره و کلی کیف می کنه. خونه مامان بزرگ هم که می ریم همش توی حیاط داره بازی می کنه. جدیدا پاشو تو کفش ب...
7 آبان 1392

روزت مبارک کودکم,دخترم,عشقم,.....

8اکتبر برابر با 16 مهرماه روز جهانی کودک است. کودکم,دخترم,عشقم,نفسم,با تمام وجودم عاشقانه دوستت دارم. مامان نوشت: آنیتای عزیزم,کودکی کن و از دنیای کودانه ات لدت ببر,که من شادم به شادی تو و نفس می کشم با نفس های تو... هیچ تلاشی ارزشمندتر از بخشیدن فرداهایی روشن به کودک وجود نداردو مامان تمام تلاشش رو می کنه که امروز وفردایی شاد و موفق برات بسازه .مامان و بابا امروز و فرداشون رو در سلامتی و موفقیت و رشد هوش و پرورش استعداد های تو می بینند.یکی یه دونه خونه ی ما کودکی کن واز زندگی ات لدت ببر تا دنیا از داشتن تو هم لذت ببره. 5شنبه شب رفتیم پارک میدان راه آهن و با اینکه وسیله بازی نداره اما کلی از پیاده روی اونجا کیف کردی ول...
16 مهر 1392

آنیتا آرتیست (نقاش) در نوزده ماهگی!

من هی میخوام اختیار از کف ندم و این دخملی رو قورتش ندم....اما نمی زاره! دخملی خوشگل مامان  مثل مامانی داره ماتیک می زنه(البته از نوع اسباب بازیش): مامان نوشت: عزیزم نوزده ماهیگت مبارک,مامانی و بابایی شاهد بزرگ شدنت و تکامل هوش و استعدادت هستن و لذت می برن و مامان تمام سعی اش رو می کنه تا این لحظات رو ثبت کنه. وروجک مامان تازگی ها نقاشی می کشه با آبرنگ که بهش می گه:آبه و با مدادرنگی و با پاستل روغنی . توی دفتر نقاشی اش اثرهای هنری شاهکاری می کشه والبته مامانی هم به یاد بچگی هاش نقاشی های کودکانه می کشه ...   با شروع سال تحصیلی منم واسه آنیتا نوشت افزار خریدم .یه آبرنگ کوچولو و یه دفتر پرنسسی و یه بسته پاس...
10 مهر 1392

پرتاب در تاب!!!!!!

دیروز که آنیتا داشت تاب بازی می کرد و واسه خودش می خوند: تاب تاب , تاب تاب و... یه اسباب بازی هم دادم دستش,اولش یکمی باهاش مشغول شد بعدش هم خیلی ماهرانه انداختش توی سبدی که روبروش بود بدون هیچ پیش زمینه ای در این مورد . کلی ازش تعریف کردم و تشویقش کردم اونهم ذوق زد.بعدش یه چندتای دیگه اسباب بازی دوباره بهش دادم و این شد یه بازی خیلی خیلی هیجانی واسش و فقط زمانی کیف می کنه که بتونه اون رو بندازه توی سبد. جالبه خودش رو آماده می کنه تا در حرکت روبه جلوی تاب, که به سبد نزدیک می شه اون رو پرتاب کنه.   این هم از شکار لحظه های مامانی: قدم اول:ابتدا سوار تاب می شه مرحله دوم: یه لگوی ستاره ای دستش می دم مرحله سوم: خود...
7 مهر 1392

پیشرفت های آنیتای عزیز

دخملی عزیزم,کم کم داره بزرگ می شه و حرف های خوشگل می زنه. *تقریبا اسامی خانواده رو بلده و صداشون می زنه: مامان و بابایی -مامان بزرگ ها و پدر بزرگ ها هم مامان , بابا صدا می زنه. خاله  ها رو یاد گرفته خاله صدا بزنه درست روز تولد خاله شکوفه عزیز(21 شهریور) تونستی بگی خاله, عمه هم همین 5شنبه(28 شهریور) کلی خوشحال کردی و بهش گفتی عمه و دیگه بهش فقط عمه می گفتی.  وقتی به در خونه بابا بزرگ رسیدیم بر خلاف همیشه که عمو عارف در رو برامون باز می کرد مامان جون باز کرد و تو ناغافل گفتی :عمو, که واسمون جالب بود که تو هم منتظر عمو بودی! توی خونه هم  عمو عارف رو عمو صدا می زدی. محمد و علیرضا رو هم می گی : م...
3 مهر 1392

دخترم روزت مبارک

من عاشق توهستم... عاشق چشمانی که اقیانوسی از آرامش را در خود دارند عاشق دستانی که خداوند, نوازش را با الهام ار آنها معنا کرده است. و عاشق لبخندی که زیبایی را تمام و کمال به تصویر می کشد... آنیتای من,گل زیبای من,روزت مبارک   مامان نوشت:عزیزترینم,خوشبوترین گل باغ هستی ام,روزت مبارک. عزیزم امروز روز توست ، امیدورام از لحظه لحظه زندگیت لذت ببری و به تمام خواسته های زندگیت برسی. عزیزترینم,عاشقانه دوستت دارم و هر لحظه کنار تو بودن عشق را تجربه می کنم. ویرایش:نمی دونم چرا ولی دوست دارم یه گلچینی از عکسهای قدیمی بزارم,به نظرم خیلی جالبن تشریف بیارید: آنیتای عزیزم یه زمانی در آغوش مادر اینقدر...
16 شهريور 1392

هجده ماهگی مبارک عزیزم

آنیتای عزیزم نه ماه توی دل مامانی زندگی کردی و اکنون دوتا نه ماه است که در کنار ما زندگی می کنی .این عدد رو خیلی دوست دارم (9)شاید واسه اینکه یادآور دوران شیرینیه که من و تو هر لحظه کنار هم بودیم نفس به نفس هم. .البته الان هم نفسم به نفست بنده یکی یدونه خونه ام . دوست دارم شیرین زبونم    امروز هم رفتیم بهداشت واسه واکسن هجده ماهگی. خدای من امروز واکنش آنیتا عجیب بود ! از در و دیوار اونجا گله می کرد ,بی بهانه گریه و زاری می کرد فقط گاهی با پوسترهای نصب شده به قول خودش نی نی ها سرگرم می شد و دوباره.... و من توی اون شلوغی عصبی هم شده بودم و نمی دونستم چه جوری تنهایی آرومش کنم و اوضاع بدتر هم شد وقتی نوبت ما شد و خواستن مرا...
9 شهريور 1392