آنیتا جانآنیتا جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

♥♥خاطرات من و دختر نازم♥♥

تابستوون داغ

1393/4/21 13:12
نویسنده : مامان مرضیه
563 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گرم گرم گرم ،مثل گرمی اینروزهای تابستوونآرام

بالاخره فرصتی پیش اومد تا گلچینی از خاطرات و شیرین کاری های آنیتا رو بتونم بنویسمخندونک

این روزها که هوا خیلی گرمه ما هم توی خونه نشستیم و روزگار می گذرونیم...

 

آنیتا ی شیطوون هم که در تبلت بازی حسابی حرفه ای شدن و دیگه مجالی به من نمی ده که اون رو دستم بگیرم ،به من می گه تبلت منه!!! تو نداری مامانی ،بابا برات بخرهراضی

کلی هم بدو بدو می کنه تا فرار کنه و تبلت بدست من نیافته، دوره فرزند سالاریه دیگه!!!

به کتاب خوندن هم خیلی علاقه داره کتابش رو می یاره می ده بدست من یا بابایی و می گه بخوووونش، اگه بهش بگیم من الان خسته ام خودت بخون  ،می گه من توتولم (کوچولو ام)،بلد نیستم ،اونوقت ما هم کلی ماچش می کنیم و  واسش می خونیم و این روند ادامه داره وکتاب بعدی هم می یاره...

مخصوصا سری کتابهای بگو که من کی هستم؟ که خیلی دوستشون داره ، شعرهاش رو هم که می خونم ریتمشون رو بلده  و باهام هم آوایی می کنه...

عاشق استخر توپ هم هست ،اگر هوا اندکی خنک تر بشه ،شب می بریمش پارک و با شوق می دوه طرف استخر تووپ به من هم می گه تو هم بیا بریم بازی که البته من هم می رم چون عمقش زیاده و آنیتا نیاز به کمک داره.

 

اگر یه دختر کوچولو هم ببینه سعی می کنه تا زمانی که توی پارک هستیم باهاش هم بازی باشه حتی اگه اون دلش نخواد  آخرش راضیش می کنه که باهاش سرسره بازی کنه و هر دو باهم سر بخورن بیان پایین

آخرین بار با یه دخمل کوچولو ناز به اسم مهسا دوست شد و با اینکه خیلی وقته بخاطر گرما پارک  نرفتیم اما هنوز یادشه هر وقت سوار ماشین می شیم بریم بیرون خرید ،می گه :مامان بریم پارک ،مهسا بازی کنیم؟

 

اول تیر ماه هم که تولد باباعمران بود و ما یه شب جلوتر گرفتیم تا با بازی فوتبال ایران و آرِانتین یه دور همی خوب هم داشته باشیم و کلی شلوغ بازی در آوردیم و آنیتا هم یاد گرفت که وقتی بهش بگیم دودورو دودور ........می گه ایران!

 

سه تیر هم دختر های گل همسایمون(واحد روبرویی)یعنی آیه و آیسا هم با تاخیر یه تولد واسه هردوشون داشتن که آنیتا خانم کلی واسشون رقصید و دست زد و تا یازده شب اونجا بود!تصوير

یه شب هم که واسه افطاری به رستوران دعوت بودیم(19 تیر) قبل از بیرون رفتن این عکس رو ازش گرفتم(فدای این ناز کردنت بشم مادرمحبت)

 

و یک لباس که خیلی هم دوستش داری و حتما می خواستی جوجه کوچولوت هم باهات توی این عکس باشه!

به زودی با فعالیتهای جدید می یایمچشمک

 

 

پسندها (5)

نظرات (8)

مامانی
22 تیر 93 14:14
سلام عزیزم یه مدت نتونستیم بهتون سر بزنیم(شرمنده) چه بزرگ شدی انیتاجون به به این مدت همش که بهت خوش گذشته راستی مامان با سلیقه میشه بگین این زله قشنگتونو چطوری درست کردین
مامان مرضیه
پاسخ
مامان مرضیه: سلام عزیزم،دشمنتون شرمنده،پس من چی بگم که اصلا وقت نمی کنم حتی وبلاگ خودمو آپ کنم! مرسی از لطفتون دوست خوبم،آریا جان خوبه ؟ عزیزم من رمز وبتونو ندارم می شه دوباره واسم بزارید و خوشحالم کنی؟ واسه درست کردنش از قالب های فانتزی یخ و شیرنی استفاده کردم اونهایی که حالت یلاستیکی نرم دارن،اول قالبشون رو چرب کردم بعد زله های قرمز رو درست کردم ریختم توی قالب و گذاشتم که خوب بگیره ،بعد که سفت شدن توی ظرفهای شیشه ای هم زله زرد رو ریختم و حالت نیم بند که شد اون قرمز ها رو از قالبشون با احتیاط در آوردم و گذاشتم توی هر ظرفی ،دوباره توی یخچال گذاشتم تا کامل ببنده! امیدوارم توضیحاتم کافی بوده باشه عزیزم
زهرا
22 تیر 93 18:03
عزیز دلمه آنیتای ناز ومامان خیلییییییی مهربونش تولد همسری مبارک انشالله سایه شون همیشه بالاسرتون باشه
مامان مرضیه
پاسخ
سلام زهرا جووووووون،مرسی از لطفت عزیزم ما هم خیلی دوستت داریم
مامان روژینا
23 تیر 93 12:41
سلام سلام به آنیتا خانوم ناناز و مامانی مرضیه مهربونشخدا رو شکر که تو این مدت بهتون خوش گذشته عزیز دلمچه می کنید با گرمای طاقت فرسا؟ راستی تولد بابای شمام مبارکایشالا 120سال سایشون بالا سر شما و کوچولمون باشهقربون این دخملی ناز با اون ژستای نازترش
مامان مرضیه
پاسخ
سلام ریحانه جوون و روِینای عزیزم،چه بگیم از گرمااااا خواهر،اگه صبح بخوایم بریم بیرون هلاک می شیم،ما هم بیشتر توی خونه می مونیم مرسی بابت تبریک تولد بابایی،انشاالله باباسی شما هم سالم و شاد کنار شما ،تولد ایشون هم مبارک باشه
مامان روژینا
30 تیر 93 17:40
سلام ..... ~~~~~$$$$ خوبی مهربونم~~..$$**$$ ~~~~~~~~~...$$$**$$ .................... $$$~~~'$$ ~~~~~~~~$$$"~~~~$$ ~~~~~~~~$$$~~~~.$$ ~~~~~~~~$$~~~~..$$ ~~~~~~~~$$~~~~.$$$ ~~~~~~~~$$~~~$$$$ من آپ کردم~~$$$$$$$$ ~~~~~~~~$$$$$$$ ~~~~~~~.$$$$$$* ~~~~~$$$$$$$" ~~~~.$$$$$$$.... ~~~$$$$$$"`$ ~~$$$$$*~~~$$ ~$$$$$~~~~~$$.$.. $$$$$~~~~$$$$$$$$$$. $$$$~~~.$$$$$$$$$$$$$ $$$~~~~$$$*~'$~~$*$$$$ $$$~~~'$$"~~~$$~~~$$$$ 3$$~~~~$$~~~~$$~~~~$$$ ~$$$~~~$$$~~~'$~~~~$$$ ~'*$$~~~~$$$~~$$~~:$$ ~~~$$$$~~~~~~~$$~$$" ~~~~~$$*$$$$$$$$$" ~~~~~~~~~~````~$$ منتظرحضور سبزت هستم.'$ ~~~~~~~~..~~~~~~$$ ~........~$$$$$$~~~~$$ ~~~~~$$$$$$$$~~~$$ ~~~~~$$$$$$$$~~~$$ ~~~~~~$$$$$"~~.$$ ~~~~~~~"*$$$$$
مامان مرضیه
پاسخ
چشم عزیزم
مامان روژینا
12 مرداد 93 11:14
عیدت با کلی تاخیر مبارک مرضیه جونم ببوس جیگرمو
مامان مرضیه
پاسخ
مامان مرضیه: مرسی ریحانه جون,با کلی تاخیرشم قبوله عزیزم عید شما هم مبارک باشه
مامان روژینا
14 مرداد 93 13:25
روزگارت بر مراد / روزهایت شاد شاد / آسمانت بی غبار سهم چشمانت بهار / قلبت از هر غصه دور / بزم عشقت پر سرور بخت و تقدیرت قشنگ / عمر شیرینت بلند / سرنوشتت تابناک جسم و روحت پاک پاک