آنیتا جانآنیتا جان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

♥♥خاطرات من و دختر نازم♥♥

یلدا 1392

امسال دومین یلدایی می شه که آنیتای عزیز مامان و بابا رو همراهی می کنه اونهم با شیطنتهای خودش. آنیتای عزیزم پارسال همش نه ماه داشت و با پیرهن سبزی که پوشیده بود یه هندونه شیرین بود که چشمک می زد ,بخور بخورش کنیم پارسال هم که توچولو بودی کم شیطونی نکردی این هم مدرکش که به ژله انار داری حمله می کنی,هندونه هم که جای خود....     وامسال یه خانم شیطون (یکسال و نه ماهه)که مدام به میزی که چیده بودیم ناخنک می زد: اینجا منزل خودمون که عصرونه یلدا گرفتیم :   مامانی فدای اون ژست های بامزه ات ,تربچه مامانی:    شب هم رفتیم منزل بابابزرگ و مامان بزرگ(به صرف آش رشته خوشمزه دسپخت مامانم). اینجا هم ...
3 دی 1392

کتابهای خاطره انگیز

کتابهای برجسته,من و به دوران کودکی ای می بره که اون موقع من و خواهرام فقظ یه دونه داشتیم ازش.و الان هم دختر نازم به این کتابها خیلی علاقه مند شده.تقریبا از دوران نوزادی آنیتا تا به الان این مجموعه رو براش تهیه کردم و داستانهای قدیمی و شیرینی که خودم در کودکی ازشون لذت بردم و باهاشون کودکی کردم و الان دارم با آنیتای عزیزم, می خونیم و لذت می بریم.خوندن داستانهای شیرین و کهن فارسی که همشون به خوبی و خوشی پایان می پذیرند یه لدت خاصی دارند که من و  می بره به کودکی و قصه های شبونه ای که موقع خواب از دهان شیرین مادرم می شنیدم.     برجستگی تصاویر کتاب ,تجربه جالبی واسه آنیتاست  ,که البته بعضی مواقع یکمی با محبت...
25 آذر 1392

کیتی!

دخملی مامان این روزها عاشق کیتی شده و مامان هم واسش کم نزاشته و یه کلکسیون درست کرده واسش: اولش از گیره شروع شد:   بعدش دوست قدیمی مامانی(خاله نوشین-دوست دوران دانشجویی مامانی)این سرویس رو بهمون هدیه داد. یه روز هم مامان بزرگ مهربون این استیکر ها رو براش خرید و کیتی ها رفتن بالای تخت خواب آنیتا که مراقب باشن آنیتا جون خوابهای خوب ببینه: اینجا هم که انیتا داره جوجه محبوبش رو لالا می کنه: عمه مهربون هم این کی ف رو بهت هدیه داد:                         کمی بعد هم سری کتابهای کیتی توسط خاله ها هدیه داده شدند....
20 آذر 1392

نکاتی درباره ی نق زدن کودک

دختر که داشته باشی، با خود تصور می کنی پیچ و تاب شانه را در نرمی موهای بلندش و کیف عالم را می بری از انعکاس تصویر خرگوشی بستنشان دختر که داشته باشی، خیال می کشاندت به بعد از ظهر گرم روز تابستانی که گوشواره های میوه ای از گیلاس های به هم چسبیده به گوش انداخته اید -همان هایی که هر که بیاویزدشان از شادی لبریز می شود و خنده ی از ته دل امانش را می برد- دختر که داشته باشی انتظار روزی را می کشی که با هم بنشینید در حیاط خانه مادربزرگ و گل های یاس سفید و زرد به رشته درآمده گرانبهاترین گردن آویز دنیا شود که بیندازیش به گردن دخترت دختر که داشته باشی خیال بوی خوش بیسکوئیت های "با هم قالب زده" دلتنگت می کند...
17 آذر 1392

ویروووووووووووووووووووووووووووووس!

آخه این ویروس سرماخوردگی چی از جوونمون می خواد. آنیتای عزیزم از عصر شنبه بیمار شد.از یکشنبه , سرفه ,آبریزش,بی حالی ,تب ,بی اشتهایی ,نق نق,گریه های پی در پی اومدن سراغمون.  از غروب بهش شربت سرماخوردگی و ویتامین (SANOSTOL) دادم با کلی گریه!شب که تب کرده بود خواستم بهش قطره استامینوفن بدم که دیدم: دوید و رفت بالای مبل و خودش رو چپوند گوشه و می گفت: نمی یام,نمی یام وبغض هم کرده بود . کلی خندیدم به این واکنش جالبش اما خیلی هم دلم سوخت اون لحظه حس کردم مثل جلادها شدم . با کلی گریه به خوردش دادم اما بعدش جستی زد و رفت بغل باباییشو قایم شد و به اون پناه برد!طفلی هنوزم ازم می ترسید که نکنه هنوز شربت دارم براش.عزیزم حاظر نبود بیاد بغل بخو...
13 آذر 1392

روزهای پاییزی آنیتا و مامان

سلام,بازم اومدیم . 30آبان تولد علیرضای عزیز بود پسرخاله آنیتا.که مامانش هنرنمایی کرد و این باب اسفنجی براش ساخته بود (از اونجا که این خواهرم اصلا اهل این کارها نیست واقعا شاهکار بود!) این هم آنیتا غرق در جوجه های خونه خاله: اینروزها من و آنیتا  سعی می کنیم از ترک دیوار هم یه بازی در بیاریم تا سرگرم بشیم . خداییش خیلی سخته بچه های این زمونه رو سرگرم کرد. صبح ها که اگر خاله شادونه برنامه داشته باشه همراه اون می شینیم صبحانه می خوریم با شعرهاش دست می زنیم و نای نای...  تا وقتی که برسه به صحبت با بچه های توی استدیو که آنیتا هم باهاشون جواب می ده ,وقتی خاله شادونه می گه:ســــــــــــلام,آنیتا هم ...
11 آذر 1392

نی نی بیا بازی! قسمت سوم

بعد از مدتها امروز دوباره از بازی های کودکانه می نویسم.اون هم واسه اینکه تا بازی نباشه حوصله دخملم سر می ره و حتی با یه بازی خیلی ساده که دنبالش بدوم و بهش بگم الان می گیرمت کلی سرگرم می شه و می خنده و شاد می شه پس تا بازی هست زندگی باید کرد ... این بازی ها مناسب بچه های زیر 2 سال است. توجه داشته باشید که تولد تا دو سالگی دوره حسی حرکتی است. مغز کودک بر اساس تجربیات و حواس پنج گانه اش برنامه ریزی می شود. این دوره ، دوره "تحریک" است. باید سلولهای مغز کودک مدام توسط محرکهایی تحریک شوند. اولین گروه بازیها بازیهای "دست ورزی" هستند. دست ورزی برای تحریک لامسه. کودک باید با هر آنچه در فضا ست ارتباط پوستی داشته باشد. لمس کند. از مایعات شروع می...
27 آبان 1392

آنیتا در 20ماهگی

طوطی کوچولوی خونمون,تقریبا هرچی بشنوه تکرار می کنه و بعدش می گه: ا,خیلی وقتها موبایل اسباب بازیش رو می یاره و شروع میکنه به مکالمه و گاهی میگه :ا,نوچ نوچ نوچ.... چــــــــــــرا؟خیلی باحاله دقیقا مثل کسی که دارن براش ماجرایی رو تعریف می کنن ازش فیلم گرفتیم خیلی جالبه.   حمام کردن:   بالاخره با ترفند  آب بازی مفصل قبل از حمام ,مامانی تونست آنیتا رو عاشق حمام کنه! به طوری که اگه درب حمام باز باشه و حواسمون به آنیتا نباشه ,روفرشی هاشو پوشیده و  ناغافل می ره اونجا و خودش هم صدام می زنه:مامان اینجا!!! این هم ذوق آنیتا خانم به محض ورود به حمام:  از اجسام مختلف در آب بازی استفاده م یکنیم تا ببینه...
21 آبان 1392

Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ آنیــــــــــــــــتا Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

آنیتای عزیزم,از روز شنبه(4آبان)یادگرفته اسمشو بگه. نزدیک ظهر بود که می رفت پشت در قایم می شد و گفت:آنیــــــــــتا  و من: منظورش این بود که مثل بازی قایم موشک که روزی صد بار بازی می کنیم و من می گم:آنیتا,آنیتاو.......کجایی؟ حالا اونم قایم می شد و می گفت:آنیتا. خیلی خوشگل اداش می کنه و خدا می دونه روزی چند بار ازش می پرسیم اسمت چیه؟و اونم با خوشحالی می گه:آنیـــــتا. خیلی خیلی هم به بیرون رفتن علاقه مند شده و تازگی ها کشف کرده یه حیات کوچولو هم داره(تراس خونمون!)و می ره اونجا صندلی هم می بره بازی می کنه یا خوراکی می بره می خوره و کلی کیف می کنه. خونه مامان بزرگ هم که می ریم همش توی حیاط داره بازی می کنه. جدیدا پاشو تو کفش ب...
7 آبان 1392

روزت مبارک کودکم,دخترم,عشقم,.....

8اکتبر برابر با 16 مهرماه روز جهانی کودک است. کودکم,دخترم,عشقم,نفسم,با تمام وجودم عاشقانه دوستت دارم. مامان نوشت: آنیتای عزیزم,کودکی کن و از دنیای کودانه ات لدت ببر,که من شادم به شادی تو و نفس می کشم با نفس های تو... هیچ تلاشی ارزشمندتر از بخشیدن فرداهایی روشن به کودک وجود نداردو مامان تمام تلاشش رو می کنه که امروز وفردایی شاد و موفق برات بسازه .مامان و بابا امروز و فرداشون رو در سلامتی و موفقیت و رشد هوش و پرورش استعداد های تو می بینند.یکی یه دونه خونه ی ما کودکی کن واز زندگی ات لدت ببر تا دنیا از داشتن تو هم لذت ببره. 5شنبه شب رفتیم پارک میدان راه آهن و با اینکه وسیله بازی نداره اما کلی از پیاده روی اونجا کیف کردی ول...
16 مهر 1392