آنیتا جانآنیتا جان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

♥♥خاطرات من و دختر نازم♥♥

روز مادر

من زاده شدم به عشق مادر پرورده شدم به عشق مادر در دامن او شدم چنین نور پیوسته شدم به عشق مادر بوی تن او بهار هر فصل بشکفته شدم به عشق مادر تعلیم نمودیم بیاموز وارسته شدم به عشق مادر از رنج زمان عبور دادی نی خسته شدم به عشق مادر آموخت مرا صبور باشم دل بسته شدم به عشق مادر هر ملک به زیر پای مادر گل دسته شدم به عشق مادر چون داد مرا ز شیره جان لب بسته شدم به عشق مادر در ساحل قلب بی کرانش وابسته شدم به عشق مادر روز مادر بر همه مادرهای زحمت کش ایرانی مبارک. مادری تجربه سختی ایه که فقط زمانی خستگی ات در می یاد که به خوبی از عهده اش بر اومده باشی و سربلندی بچه ات رو شاهد باشی. حتی تا یه سال پیش هم که آ...
12 ارديبهشت 1392

قدم برداشتنت مبارک آنیتا جوونی

یکم اردیبهشت ماه با یه دور همی کوچیک ,به پا خاستن و نخستین روزهای قدم برداشتن و راه رفتنت را جشن گرفتیم .با لباس سپیدی که پوشیدی مثل فرشته مهربون شده بودی عزیزدلم. ببینم کیکش خوشمزه است؟!!!آره خیلی خوبه!!! حیف که علاقه ای به کفش پوشیدن نداری؟آخه چرا!!!!!!!!!کفش صورتی به این خوشگلی،بوق هم می زنه.... این هم یه عکس یادگاری با جوجه عزیزت! بدرستی کلمه جوجه رو ادا میکنی اگه دلت بخواد صدای جیک جیک رو هم در می یاری...هیچ کدوم از اسباب بازی ها و عروسکهات رو به اندازه این جوجه دوست نداری.شبها هم که فقط با جوجه می خوابی.   ...
5 ارديبهشت 1392

کارتهای آموزشی

آنیتا جوون از طریق کارتهای تصویری اش سه تا حیوون رو به خوبی می شناسه و وقتی بیرون می ریم و اونها رو می بینه اسمشون رو می گه: وقتی گربه می بینه زود میگه می  می, یعنی:میو میو وقتی جوجه می بینه زود میگه:جوجه دیروز هم کاملا اتفاقی یه بره دید که خیلی زود صداش کرد:بع بع هر سه تا حیوان رو هم از طریق این کارت ها یاد گرفت,آفرین دختر زرنگم   به عروسک خرسی بغل دستش هم می گه:ترسی,خیلی هم موزیکش رو دوست داره درجا باهاش قر می ده!!! ...
5 ارديبهشت 1392

آنیتا خانم راه می ره!

عزیز دلم بالاخره تصمیم گرفت مستقل بشه و با قدمهای کوچک و لرزونش بازم شادی به خونمون بیاره.درست دوازده فروردین مصادف با پنجمین سالگرد ازدواج من و بابا عمران دیدیم که خانم کوچولوی ما با تکیه به زانوی خودش وسط اتاق وایساد و 4 قدم به طرفمون اومد. حسابی ذوق زدیم ها  . و با هر قدم که بر می داری خودت مرتب تکرار می کنی تاتی تاتی..........   راستی این اولین سیزده بدرد شما بود آنیتا خانم که تشریف بردید ها! پارسال بدلیل اینکه نی نی یه ماهه بودی نرفتیم بیرون اما امسال با بابابزرگ اینا واسه ناهار رفتیم بیرون و چون می خواستم یه وقت از زیر انداز تشریف نبرید بیرون، کلی اسباب باری واست اورده بودم عزیز مادر.که البته عملی...
18 فروردين 1392

درد دندان در آوردن کودکان

درست از روز اول فروردین سال جدید دخملی جوون دردی رو تجربه کرد که تا بحال سابقه نداشت!!! تا حالا 7تا مروارید خوشگل در اورده اما نه با این حال و روز ! به مدت سه روز و سه شب کامل فقط گریه ...گریه....گریه. از شدت درد خواب هم نمی تونستی بری عزیز دلم.خدا رو شکر این روزها رو خونه باباجون بودیم و مامان جون و عمه عزیز هم تونستم کمک حالم باشن و خیلی به من کمک کردن اگر تنها بودم با کم خوابی که داشتم....خودم هم از پا می افتادم. مخصوصا با عمه ات که خیلی جوری حتی در اون شرایط  درد دندان در آوردن کودکان برای والدین آنها دردناک تر است. از وسایلی که برای تسکین درد لثه استفاده کردیم :ژل معروف -Teething Gel-که بسیار موثره!نهایتا روزی ...
7 فروردين 1392

نوروز 1392

امسال نوروز  ما یه جور دیگه بود بخاطر یه اسباب کشی موقت 5 ماهه خیلی از وسایلی که لازم داشتم تو بسته بندی ان و فعلا نمی شه بازشون کرد.واسه همین یه سفره هفت سین مختصر درستیدم (تدارک دیدم) که خیلی هم بد نشد اما همون هم از شیطنت های آنیتا خانم در امان نمودن! ده دقیقه به لحظه سال تحویل میز رو چیدیم و بعد چند عکس یادگاری هم سریعا اون رو برچیدیم بخاطر شیطونی ها  و کنجکاوی های آنیتا جان! به هر روی امیدوارم سالی پر از شادی،خبرهای خوبه خوب،سلامتی و پر از پول حلال باشه واسه همه خانواده ها.امیدوارم بیکارها سر کار مناسب برن ،مجردها ازدواج لایق داشته باشن،وام دارها پول داشته باشن و............... و کلی آرزوی خوب دیگه . و اما عکاس...
5 فروردين 1392

تولد یکسالگی آنیتا جان

آنیتای نازم ........ ای همه ی هستی من............ من در صدایت، آرامش........ در نگاهت، زندگی.......... در کلامت، طراوات .......... و در وجودت، خودم را پیدا کردم......... روز تولدت تو همان اولین ثانیه ها.......... انگار دوباره زنده شدم............. عزیز دلمان آنیتای دلبندمان یکساله شد.هم می شه گفت چه زود گذشت مثل روزهای نوزادی که یا همش خواب بودی یا وقتی بیدار بودی با دقت بهمون نگاه می کردی،یا وقتی توی خواب می ختدیدی که بسیار اینکارت رو دوست داشتم . یا شاید هم خیلی طول کشید تا از یه طفل یه روزه بشی یه خانم شیطون وتو دلبرو که کل روز مشغول زیر رو کردن خونه ای و با شیطنتت گل ...
10 اسفند 1391