تولد یکسالگی آنیتا جان
آنیتای نازم ........
ای همه ی هستی من............
من در صدایت، آرامش........
در نگاهت، زندگی..........
در کلامت، طراوات ..........
و در وجودت، خودم را پیدا کردم.........
روز تولدت تو همان اولین ثانیه ها..........
انگار دوباره زنده شدم.............
عزیز دلمان آنیتای دلبندمان یکساله شد.هم می شه گفت چه زود گذشت مثل روزهای نوزادی که یا همش خواب بودی یا وقتی بیدار بودی با دقت بهمون نگاه می کردی،یا وقتی توی خواب می ختدیدی که بسیار اینکارت رو دوست داشتم .
یا شاید هم خیلی طول کشید تا از یه طفل یه روزه بشی یه خانم شیطون وتو دلبرو که کل روز مشغول زیر رو کردن خونه ای و با شیطنتت گل لبخند روبه لبهای ما می یاری.
تجربه مادری چیز عجیبه ایه.یعنی فدا کردن لحظه لحظه زندگیت تا یه نوزادکوچولو زو به ثمر بنشونی تازه اونوقت تمام خستگی هات در می یاد که خوشبختی و موفقیت اون رو شاهد بشی.به امید این روز واسه همه مامان ها.
این چند خط دل نوشته من (مامان مرضیه)بود که دوست داشتم در یکسالگی دخترم واسه افتتاح وبلاگش بنویسم.
و اما از روز تولد آنیتا جان:
از تم پرنسس استفاده شد که استیکر پرنسس رو در وسط تزیینات استفاده کردم
و از بشقابهای پرنسسی و کیک پرنسسی از میهماتها پدیرایی شد.
پرنسس آنیتا هم با لباس پرنسسی خوشگل اون وسط می درخشید و یه بوس دادن مهمانها مشغول بود
این هم از عکسهای روز تولدش:
از این عکس هم به مهمانان به عنوان گیفت هدیه داده شد البته به همراه یه شاخه گل شکلاتی و یک بادکنک:
این هم یه ژست ناز نازی از آنیتا جان در آخر شب بعد از اتمام مراسم تولدش
راستی این هم هدیه من و بابایی:
مبارک باشه عزیزم.
مرسی از همه دوستان بابت گلهای قشنگتون در گلدون نظرات ما