آنیتا در 16 ماهگی
چند روز پیش که داشتم به عکس های تولد و نوروز آنیتا نگاهی می نداختم تا عکس مناسبی انتخاب کنم واسه چاپ روی لیوان (یه هدیه به بابایی واسه تولدش از طرف آنیتا! ) متوجه شدم که دخملکم ماشاالله چقدر بزرگ شده ،حتی صورت نازش هم تغییر کرده و دیگه نی نی کوچولوی مامانی نیست!واسه خودش خانمی شده.قربون صورت ماهت
روز هفتم تیر ماه هم متوجه شدم که دوتا مروارید خوشگل دیگه به جمع مرواریدهات دارن اضافه می شن و یه نیش کوچولوش بیرون اومدن(حالا شدن دوازده تا،ماشالله)
جدیدا روی حرف خودت اصرار می کنی (مثلا اگه چیزی رو بخوای دیگه حکمش صادر شده)
اگه داریم در موردت حرفی می زنیم کاملا متوجه می شی و واکنش نشون می دی.
بازی اتل متل رو بخوبی بلدی،قبلا هم شعر عمو زنجیر باف رو یاد گرفته بودی اما جدیدیا به آخرش که می رسیم و می گیم با صدای چی فورا می گی:بع بع(قبلااینو بلد نبودی فقط تا بله گفتن هاش همراهی می کردی)
کتاب شعری داریم که صدای حیوانات رو آموزش می ده و خیلی بهش غلاقه داری می یاریش و خودت رو روی پاهام می شونی و می گی اتاب(کتاب)یعنی بخونش،بعد ازت می پرسم واست بخونم؟می گی اوهوم و سرت رو تکون می دی بله.وقتی به شکل حیوونهاش اشاره کنم هم صداش رو تقلید می کنی.ماشاالله به دختر باهوش و زرنگم
تعصب خاصی روز اسباب بازی هات نشون می دی و نمی زاری بچه ای بهشون دست بزنه حتی علیرضای دوست داشتنی که اینقدر دوستت داره یا آرمان عزیز.اگه بهشون دست بزنن........
وقتی می ریم مهمونی دیگه گریه و زاری نمی کنی(خدارو شکر)اولش خیلی آروم و خانم می شینی و به من اشاره می کنی که ازتو هم پذیرایی کنم،بعدا دیگه خودت از من و خودت پذیرایی کاملی بعمل می یاری.راستی از میزبان هم کاملا انتظار داری که با شما هم سلام و خوشامد گویی کنن
وقتی پیاده روی هم می ریم دیگه مثل قدیما بی جنبه بازی در نمی یاری و مارو همینجور بکشونی دنبالت تا سر از کجا در بیاریم خیلی خیلی منطقی تر رفتار می کنی و برای از پله های ساختمون پایین اومدن یا عبور از خیابون هم لبه سکوها می ایستی منتظر می مونی تا مامان بغلت کنه.
وقتی سوار ماشین می شیم مثل یک کمک خلبان حرفه ای که قبل از پرواز باید چک کامل انجام بده جنابعالی هم اول می ری سر داشبورد و دستگاه پلیر محبوبت رو در می یاری و می خوای جاش بندازی اما نمی تونی و می دی به بابا و نی نای نای و ....
بعدش که کولر روشن شد تک تک دریچه هارو تنطیم می کنی (خیلی جدی و باحال)و حالا آماده حرکتیم. متاسفانه گاهی سراغ دستگیره در هم می ری که چون خودمون می دونیم همون اول قفل تمام درب ها رو می بندیم.البته یه چند وقتی هم هست دیگه برف پاکن و آب پاش رو تحویل نمی گیری
از خوردنی های مورد علاقه ات :شیر چایی صبحانه(ترکیب چایی شیرین+شیر در لیوان نی دار مخصوص خودت)،خامه عسل ،پفک ،رنگارنگ ،بستنی چوبی ،مربای آلبالو ،سیب زمینی سرخ کرده ،سیب زمینی سرخ کرده وباز هم سیب زمینی سرخ کرده و بعدش سیب زمینی آب پز خورشت،
از میوه ها هم اول هندونه ،انگور بنفش ریز ،شلیل ،گیلاس دونیم شده بدون هسته!
به دوغ و دلستر و نوشابه هم خیلی خیلی علاقه داری البته الان توی ترک نوشابه و دلستری چون می ترسم معده کوچولوت اذیت بشه ولی دوغ رو بهت می دیم چون دست ساز خودمه.
وقتی تلفن زنگ می خوره و من مشغول ام و متوجه نمی شم بدو می یای و بهش اشاره می کنی.وقتی داریم حرف می زنیم تلفن رو میگیری دستت و دورخونه میچرخی و یه چیزهایی میگی که مثلا داری حرف میزنیو اگر اونور خطی اسمت رو صدا بزنه و بگه آنیتا جوابش می دی:ب....لی و دیگه گوشی پس بده نیستی و ماجرایی داریم برای گریه های بعدش،
این چند وقته بسیوووور به قلم و کاغذ علاقه پیدا کردی و اگر ناغافل این دو عنصر کنار هم باشن و در دسترست باشن اولش خیلی ذوق زده می شی و بعدحسابی از خودت هنر نشون می دی.مخصوصا روی جزوهای بابایی یا دفتر مشق انگلیسی محمد عزیزم
چند روز پیش یه سری کلیپ از عمو پورنگ برنامه هزار و شصت و شونزده دنلود کردم که بسیار بهشون علاقه داره و از اونجا که آنیتای ما کلا عشق جوجه اس به کلیپ اتل متل یه جوجه خیلی علاقه داره و کلی باهاش کیف ور می شه و قر می ده.
هر وقت هوس آهنگ هاش رو می کنه می یاد زیر میز لپ تاپ و می گه نای نی نای نی (تا روشن نکنیم ول نمی کنه!