آنیتا جانآنیتا جان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

♥♥خاطرات من و دختر نازم♥♥

هجده ماهگی مبارک عزیزم

1392/6/9 10:02
نویسنده : مامان مرضیه
593 بازدید
اشتراک گذاری

آنیتای عزیزم نه ماه توی دل مامانی زندگی کردی و اکنون دوتا نه ماه است که در کنار ما زندگی می کنی .این عدد رو خیلی دوست دارم (9)شاید واسه اینکه یادآور دوران شیرینیه که من و تو هر لحظه کنار هم بودیم نفس به نفس هم.niniweblog.com.البته الان هم نفسم به نفست بنده یکی یدونه خونه امniniweblog.com. دوست دارم شیرین زبونمقلب

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 امروز هم رفتیم بهداشت واسه واکسن هجده ماهگی.

خدای من امروز واکنش آنیتا عجیب بود ! از در و دیوار اونجا گله می کرد ,بی بهانه گریه و زاری می کرد فقط گاهی با پوسترهای نصب شده به قول خودش نی نی ها سرگرم می شد و دوباره....گریه و من توی اون شلوغی عصبی هم شده بودمکلافهو نمی دونستم چه جوری تنهایی آرومش کنم و اوضاع بدتر هم شد وقتی نوبت ما شد و خواستن مراسمات وزن و قد و دور سر رو بگیرن....

هیچ وقت این روز رو فراموش نمی کنم ,اینهمه از نوزادی تا بحال بهداشت رفتیم این جور رفتار رو ازش ندیدم .

خلاصه از خیر این مراسمات گذشتیم و فقط واکسن رو زدیم و فرار و بر قرار ترجیح دادیمزبان  .

خدا رو شکر دیگه اون ورا قرار نیست بریم تا ان شا الله واسه کلاس اول رفتن آنیتا خانمخیال باطل.

این هم گلچینی از جدید ترین ژست و مدل های آنیتادر ادامه مطلب:

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

عمه
9 شهریور 92 23:47
عــــــــــزیز دلـــــــم

انگار خودش میدونسته اونجا قراره بهش واکسن بزنن

خوب شد عمران اونجا نبود پس




مامان مرضیه:

آره دیگه واسش تجدید خاطره شده بوده,بالاخره زدیم و بیرون اومدیم, هم خوب شد نیومد که ناراحت نشه و بقیه ماجرا ..... که خودمون می دونیم چرا!

هم اینکه کاش می اومد که من بیچاره اینجوری اون وسط دست و پا نمی زدم که آرومش کنم...


مامان علی خوشتیپ
10 شهریور 92 7:54
خصوصی


مامان مرضیه:
مرسی عزیزم ,لطف کردی
زهرا
10 شهریور 92 10:39
عزیزدلم
کلابچه هااینطورین یه هویی جوگیرمیشن میرن رواعصاب
عکسا وژستاش خوشکلن مثل آنیتا


مامان مرضیه:
واقعا ,کاملا باهات موافقم.
مرسی عزیزم دخملی شما هم خوب ژستهایی می گیره
مامان ندا
13 شهریور 92 10:36
18 ماهگی مبارک عزیز دلم
120 سالگیت نازنین
وای درست میگی مرضیه جون منم توی این شرایط هول میکنم مخصوصا وزن گیری


مامان مرضیه:
سلام عزیزم,واقعا هنگ کرده بودم ها!!!
مامان آناهیتا
15 شهریور 92 14:13
الهی واکسنت درد داشت خاله دورت بگردم


مامان مرضیه:
خدا نکنه خاله مهربون!
تا شب به پاهاش نگاه میکرد و میگفت درد 24ساعت هم تب خفیف داشت و بعدش هم خوب شد خاله.
خوبیش اینه که دیگه تموم شد تا دبستان,هورااااااااااااا