یلدا 1392
امسال دومین یلدایی می شه که آنیتای عزیز مامان و بابا رو همراهی می کنه اونهم با شیطنتهای خودش.
آنیتای عزیزم پارسال همش نه ماه داشت و با پیرهن سبزی که پوشیده بود یه هندونه شیرین بود که چشمک می زد ,بخور بخورش کنیم
پارسال هم که توچولو بودی کم شیطونی نکردی این هم مدرکش که به ژله انار داری حمله می کنی,هندونه هم که جای خود....
وامسال یه خانم شیطون (یکسال و نه ماهه)که مدام به میزی که چیده بودیم ناخنک می زد:
اینجا منزل خودمون که عصرونه یلدا گرفتیم:
مامانی فدای اون ژست های بامزه ات ,تربچه مامانی:
شب هم رفتیم منزل بابابزرگ و مامان بزرگ(به صرف آش رشته خوشمزه دسپخت مامانم).
اینجا هم آنیتا لپ هاش و پر کرده از آجیل,دقت بفرمایید
و چون آنیتا خانم عاشق هندونه هم هست از اونهم هم میل فرمودند,با کلی نون خامه ای....که من هرچی امتناع می کردن ار دادن نون خامه ای فایده ای نداشت و نتیجه اش هم این شد که نیمه های شب حالت بد شد و تا 4.5 صبح بیدار بودیم و آنیتا هم
ولی خدا رو شکر بخیر گذشت و مسئله خاصی پیش نیومد.
خاله شکوفه عزیز هم هندونه رو با مزه تزیین کرده بود,و زحمت کشیده بود برای همه فال حافظ پرینت گرفته بود و به هرکسی با یه انار هدیه داد.
بعدشم هندونه رو برش زدیم و بنده این مدلی قالب زدم
که واسه بچه ها خیلی جالب بود.
این هم از خاطرات شب یلدای ما ,مختصر و مفید.
مرسی از همه دوستهای گل و مهربون که در پست قبل یادگاری گذاشتند و بهمون تبریک گفتند.واسه همه عزیزان آرزوی زمستان شاد و خوشی آرزو دارم در کنار محفل گرم خانواده